۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

ترجمه

ترجمه كار مشكلي است . بايد هم زبان بداني و هم هنر زبان آوري داشته باشي .

همه فكر مي كنند هر كلمه اي در هر زباني يك معادل دقيق دارد . مثلا water مي شود آب ؛ sky مي شود آسمان ووو . اما وقتي در متون و منابع زباني غور مي كنيم مي بينيم هميشه هم اينطور نيست . بعضي وقتها مي شود مفهوم كلمه را فهميد اما نمي شود معادل دقيقي تصور كرد . چون بر خلاف آنچه خيلي ها فكر مي كنند معناي كلمات فقط مبتني بر مبناي لغوي نيست و بعضا متاثر از ديدگاه فرهنگي و اجتماعي ، ديني و غيره است . مثال مي زنم . در فارسي يا عربي همه مي دانند صراط چيست . تصور گويشوران اين زبانها از اين كلمه فقط راه يا مسير نيست . اين كلمه مضموني ديني دارد كه معادل دقيقي در زبان انگليسي براي آن سراغ نداريم . مثلا مي گوييم Road ، يا مثلا Path . خوب ، صراط چه فرقي با Path دارد . فرقش اين است كه تصور ذهني ما از صراط يك جاده نيست ، بلكه يك پل ( bridge ) است در حالي كه تصور انگليسي زبان از Path در نهايت امر فقط يك « راه » است . حال شما تصور كنيد كه ما در ترجمه با چه مقدار از اين مسائل روبرو هستيم .

حال ، معادل يابي فقط يكي از مشكلات ترجمه است و شايد در برابر اصل مشكل يعني زبان آوري و دقت زباني چيزي نباشد .

مترجمي حاصل عمر است . كسي با كلاس كنكور رفتن مترجم نمي شود . اگر كسي ترجمه مي كند خوب مي داند . مخصوصا كساني كه از ترجمه خود نفع اقتصادي ندارند . فلاني دوست دارد ترجمه كند ؛ هنرش را دارد . حالا شايد ممر درآمدش از زباني داني اش نباشد . مثلا ممكن ساعت ساز يا كارمند فلان اداره باشد . چه ايرادي دارد . برعكس اينها ، خيلي از درس خوانده هاي رشته هاي زبان بهره اي از ترجمه ندارند . يكي از دوستان كه فارغ التحصيل مترجمي زبان انگليسي بود ترجمه هايش را مي داد دوستان انجام مي دادند . مي گفت شما چطور حوصله داريد اين همه متن را كلمه به كلمه ترجمه كنيد ؟ من كه نمي تونم .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Translation is a really cool and hard job